26 نوامبر

روزگار خوش گذشته م گذشته.

این جور
به نظر
میاد.
هیچی تو این دنیا
واسه‌ی
همیشه
نمی‌پاد.
زمونی بازی می‌کردم
تا جایی
که پاک
از پا
درآم
حالا پیری و درمونده‌گی
ورق سیاه
کشیده برام
چش میندازم به جاده و اون ته
چشام یه درخت کوچولو می‌بینن.
از ته جاده، چشای آلبالو گیلاسیم
یه تیکه زمین و یه درخت کوچولو می‌چینن.
منتظرن پناهم بدن
برگای خنک درخت کوچولو.
درخت سبز کوچولو!
آی درخت سبز کوچولو!

لَنگستون هیوز
برگردان از احمد شاملو

1+


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *