11 مارس

«اندیشه»
 
خاموش‌اند درختان
خاموش است خاک
تنها سنگینی این برف محض
از هستی خبری می‌دهد.
افق محصور است
خلا، سبکی را زخم می‌زند
جسم، خود را محبوس می‌کند
محبوس رویاهای خویش
از آدمی می‌گریزد
و حتی باد
گم‌شده در خیالاتش، از یاد می‌برد
ابعاد محسوس را.
هیچ‌کس گمان نمی‌برد
که زیر این برف،
این برف محض،
اندیشه‌ی کوچکی
اسیر آهن‌رباها
سرود جاذبه را خلق می‌کند
چنان چون‌که رازی،
گل.
کلاغ آن را حدس می‌زند
و در آسمان یخی منفجر می‌شود
و معلق می‌ماند
بالای آن
آن‌جا که گل، پوشیده و پنهان
نفس می‌کشد.
 
کلارا خانس
برگردان از احمد شاملو

1+


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *