11 ژوئن

برای من تنها زیستن ممکن نیست
باید در میان شهر
با دریای دور همراز باشم.
باید در اتاق بسته
با کوه‌ها سخن گویم.
باید تن من در خاک وسعت یابد
و در ساحل‌های من کودکان خاک‌بازی کنند
و کشاورزان در آن تخم گیاه افشانند.
باید در ساحل‌های من کودکان آب‌تنی کنند
و خورشید تابان از تن من گیاه برویاند.
باید عشق‌های مرده در سینه‌ی من چون ستاره‌ای بدرخشند.
باید عشق‌های آینده چون اشکی
از دیده‌ی من فرو ریزند.
برای من تنها زیستن ممکن نیست
تنهایی که چون ملکه‌ای‌ست
و من در پای تخت او
به احترام سر فرودآورده‌ام.
 
بیژن جلالی

0


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *