بایزید بسطامی عارف قرن دوم و سوم هجری در یک سنت شکنی برای احترام به حیات دیگر جانداران از انجام فریضه ی شرعی حج سر باز می زند. حسین مسرور اصفهانی این ماجرا را به صورت شعر این گونه بیان کرده است:
آن شنیدم که صوفئی عامی
گفت با بایزید بسطامی:
کز چه ای شیخ بهر عرض نیاز
به زیارت نمی روی به حجاز؟
گفت در مذهب مسلمانی
حاج را واجب است قربانی
من از آن کار خیر بیزارم
که روم جانور بیازارم
زنده ای را شکم کنم پاره
تا شکم پر کند شکم باره؟
سود از زندگی بباید خواست
که در آن سود بندگان خداست!
3+
سلام. چه شعر زیبایی. واقعا گیاهخواران توی جامعه فعلی ایران خیلی تحقیر میشن. چون خودمم گیاهخوار هستم دوساله، متوجه افکار و رفتار ناپسند دیگران میشم. مثل اینکه اکثر افراد از دوستان، در مواجهه با این موضوع به من میگن، شما وقتی درخت و چمن میبینین وسوسه میشین؟ امیدوارم هرچی زودتر متوجه بشیم و بشن که همه مخلوقات وقتی پا به هستی میذارن، اجازه و حق حیات رو گرفتن و دارن و انسان جای حق نیست که جان هیچ مخلوقی رو بگیره و هیچ کدوم از مخلوقات رو آزار بده. سلامت باشین و ممنون از شعر زیبایی که گذاشتین.