سونات ماه
گرسنه
ماه را قرص نانی می بیند
دور از دهان و دست
در آن بالا.
شکمباره ی زراندوز
سکه ای بزرگ
با درخشش الماس
که ای کاش
در گاوصندوق آرزوهایش.
شاعر
خیره بر انزوای خواهر غمگین
جز تنهاییِ ابد
نامی برای ماه
و فرجام خود نمی یابد.
ماه اما
در خلوتی اشکبار
با حسرت و درد می نگرد
بر آن حفره ی تهی
و سیماب اشک ها
بر زمین دور
آنجا که روزی
بر دامان مادر آسوده بود
و از فراق
هیچ نمی دانست!
مهتاب چارده
و چهره ی گریان عشق!
حسن کرمی
2+