روز آفتابی ـ رد پای پرنده
و رد پای گربه
در برف
جک کرواک
برگردان از علیرضا آبیز
نویسنده: شعرطبیعت
آب شدن برف شاخهها
و ریختن قطرههای آب
در یک روز آفتابی
شعری است زیبا و همیشگی.
در روزهای آفتابی
بعد از یک شب برفی
چنین میشود.
بیژن جلالی
چه کسی فکرش را میکرد
که ماه در ژانویه
اینقدر نارنجی باشد!
جک کرواک
برگردان از علیرضا آبیز
آفتاب دیماه
تا روی تختخواب من
میافتد
و من جایی را که روشن کردهاست
نوازش میکنم.
بیژن جلالی
بالای صخره
موجها را
به برف تازه راهی نیست
تانتان
برگردان از پگاه احمدی
پاروهای قایق،
نفسم را حبس میکنم برای شنیدن
صدای برف بر آب
دیوید استیل
برگردان از پگاه احمدی
پنجههای باد پاییزی
در زلف درختان
و صدای ریختن برگهای خشک
و سپس سکوت
که از دیدن زمستان میگوید.
بیژن جلالی
سرم را بر آستانهی سنگ
میگذارم
و لبم را بر لب آب
و دست در دست باد
میروم
برای سوختن در جایی
که نمیدانم.
بیژن جلالی
می خواهم در پوست حیوانات
بخزم
و دنیا را از چشم آنها
بنگرم.
شاید معنایی را بیابم
به وسعت اندوه خود.
بیژن جلالی
فقط به گرسنگی
و تشنگی بیاندیشیم
چون سوسمار یا سموری
و در زمان ساکن خود
تنهایی خود را در جان
تجربه کنیم.
بیژن جلالی