علف
تو یه جنگل با شیش تا مار بی آزار
دستامو حلقه کرده بودم دور تنه ی بلوطی و
فریاد کشیدم: خواهم مرد!
آسمون مسخره م کرد
رود به راه خودش ادامه داد
سنگ گفت: این کار کارِ من نیست
من سال هاست که مرده ام
بدون این همه دنگ و فنگ
مورچه تحقیرم کرد و گفت: اصلا برام اهمیتی نداره!
علفی مهربون تر از این همه در اومد که:
حالا که اصرار می ورزی
مستورت خواهم کرد!
آلن بُسکه
برگردان از سهند آقایی و محمدمهدی شجاعی